به گزارش مشرق، اعتراضهای خیابانی به سنتی آشنا در حیات سیاسی فرانسه تبدیل شده است اما اعتراض موسوم به جلیقهزردها شاید ریشههایی متفاوت از سایر اعتراضهایی داشته باشد که طی دهههای اخیر در فرانسه مشاهده شده است. سنت سیاسی و اجتماعی در فرانسه، این سرزمین را که یکی از پایگاههای عمده دموکراسی غربی است از دیگر کشورها تمایز بخشیده است. فرانسه در سه قرن گذشته شاهد چندین انقلاب و همچنین چند موج اعتراض اجتماعی گسترده بوده است، در نتیجه، آنچه ممکن است در سایر کشورهای اروپای غربی از سوی مردم تحمل شود یا دستکم در عین نارضایتی به تظاهرات خیابانی نینجامد، در فرانسه موجب فوران آتشفشان اعتراضهای خیابانی میشود.
بیشتر بخوانید:
جلیقهزردهای فرانسه پررنگتر به میدان آمدند+عکس
تظاهرات جلیقهزردها در شهرهای مختلف فرانسه
فرانسه بعد از ۱۹۴۵ با اینکه آسیب بسیاری از جنگ جهانی دوم دیده بود اما بهسرعت توانست موقعیت اقتصادی و سیاسی خود را احیا کند و به قدرتی تعیینکننده در اروپا و جهان تبدیل شود. فرانسه هم در دوران جنگ سرد و هم پس از آن پیشرفت اقتصادی سریعی داشت و کمپانیها و بنگاههای صنعتی و تجاری این کشور بازار مناسبی را در سطح اروپا و جهان به دست آوردند. با استحکام اتحادیه اروپا در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ و گشایشی که در مرزها بهوجود آمده بود، فرانسه بههمراه آلمان بیشترین بهره را از بازار مشترک اروپا بردند و همچنین در زمره صادرکنندگان عمده کالا و خدمات در جهان قرار گرفتند.
فرایندهای جهانیشدن علاوه بر کشورهای در حال توسعه، کشورهای پیشرفته غربی را نیز متأثر کرد. بهعقیده کارشناسان و تحلیلگران اقتصاد سیاسی، افزایش جمعیت و ارتقای سطح تکنولوژی از نتایج فرایند جهانیشدن است که تأثیری مستقیم بر سطح معیشت جوامع، توزیع درآمد و روندهای اداره اقتصاد جوامع دارد. جامعه فرانسه شاید میان کشورهای اروپای غربی بیشترین تأثیر اجتماعی و سیاسی را از این پدیده پذیرفته است. همچون آمریکا و سایر کشورهای غربی، در فرانسه نیز برنده اصلی روند جهانیشدن شهرهای بزرگ بودند. کلانشهری همچون پاریس و شهرهایی همچون لیون و مارسی از مواهب تحرک سریع کالا و سرمایه منتفع شدند اما مناطقی از حومه شهرهای بزرگ و جمعیتهای کارگری که برای کسب درآمد بهصورت روزانه به شهرهای بزرگ میآیند از جهانیشدن احساس زیان میکنند.
در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷ شورشهای حومهنشینان پاریس هفتهها دولت فرانسه را درگیر کرد. مناطق دیگری که کارشناسان و تحلیلگران در تقسیمبندی جامعه فرانسه آن را شناسایی کردهاند، شهرهای کوچک و روستاها هستند که اصطلاحاً به «فرانسه کمربندی» مشهور است. در جامعه فرانسه هیچ بخشی بهاندازه مناطق روستایی و شهرهای کوچک، خود را زیاندیده از جهانیشدن احساس نمیکند. فرانسه همواره از غولهای کشاورزی در اروپا و جهان بوده است. فرانسه یکی از پنج قدرت اصلی کشاورزی در جهان است اما فرایند جهانیشدن و تسهیل واردات محصولات گوناگون کشاورزی به فرانسه شاغلان این بخش را تضعیف کرده است. صنعتگران فرانسوی نیز همچون بخشهایی از مناطق آمریکا که از انتقال کارخانههای تولیدی به خارج از کشور زیان دیدند، از پیامدهای آسانتر شدن صادرات و واردات متضرر شدند.
دولتهای فرانسه در سالهای اخیر گرفتار قبولاندن اصلاح سیاستهای اقتصادی و اجتماعی به مردم بودهاند. با روی کار آمدن نیکلا سارکوزی رئیسجمهور راستگرای فرانسه در سال ۲۰۰۷، وی با باور به سیاستهای لیبرالیستی و فاصلهگرفتن از آنچه جامعه فرانسه برای سالها به آن عادت کرده بود تصمیم گرفت تغییراتی در قوانین اقتصادی و اجتماعی ایجاد کند. عقب ماندن فرانسه از رقبای اروپایی و جهانی و بیم از دست رفتن موقعیت خوب آن میان قدرتهای اقتصادی جهان سارکوزی را به این نتیجه رساند که تغییراتی در سیاستهای اقتصادی و اجتماعی اعمال کند. کاهش مالیاتها و افزایش سن بازنشستگی و تغییرات در تعداد ساعات کار در هفته اصلاحاتی بود که سارکوزی اعلام کرد قصد انجامشان را دارد. واکنش فرانسویها بسیار تند بود. خیابانها برای هفتهها شاهد تظاهرات گسترده بود. جامعه فرانسه در مقابل اصلاحاتی که با سنتهای سیاسی این کشور که بهمیزان زیادی متأثر از سنت اندیشههای چپ و دولت رفاه است تفاوت داشته باشد، مقاومت نشان میدهد.
تأثیرات جهانیشدن و افزایش افرادی که احساس میکنند تحولات سالهای اخیر بهزیان شغل و درآمد و جایگاه اجتماعی آنها بوده، در فرانسه امروز شکافی قابل تأمل ایجاد کرده است، بنابراین کافی بود افزایش قیمت گازوئیل، اهالی شهرهای کوچک و روستاها را تا سرحد انفجار عصبانی کند. مناطقی که از نظر میزان جمعیت تراکم کمتری دارند و شبکه حملونقل عمومی در آنجا حضور چندانی ندارد. اکثریت جمعیت این مناطق از کامیونها و خودروهای شخصی برای جابهجایی و کار استفاده میکنند و قیمت گازوئیل مستقیماً با معیشت و زندگی آنها در ارتباط است و همین مسئله صبر جلیقهزردها را که خود را بازنده تحولات اقتصادی و اجتماعی دهههای اخیر میدیدند لبریز کرد.
جنبشی بدون رهبر
تفاوتهایی معنادار جلیقهزردها را از سایر جنبشهای کلاسیک متمایز میکند. جلیقهزردهای برخاسته از فرانسه کمربندی برای هفتهها با وسایل نقلیه خود را از مناطق روستایی و شهری به مراکز شهرهای بزرگ میرسانند، حتی بخشهایی از ناراضیان جامعه نیز به آنها ملحق میشوند. البته رهبری مشترک، مطالبه مشترک و انسجام سه خصوصیت جنبشهای کلاسیک اجتماعی است که هیچیک در جلیقهزردها دیده نمیشود. جلیقهزردها بیشترین شباهت را به جنبشهای اجتماعی افقی دارند که فاقد رهبری مشخص هستند و افراد بهطریقی متفاوت از جنبشهای کلاسیک با یکدیگر هماهنگ میشوند. عدم انسجام نیز یکی دیگر از مشخصههای جنبش اجتماعی جلیقهزردها است.
از راست افراطی تا چپ افراطی و حتی کسانی که در انتخابات اخیر ریاستجمهوری فرانسه به امانوئل مکرون رأی دادهاند نیز در این جنبش دیده میشوند. بسیاری از مردم فرانسه در حسی مشترک با بخشهایی از جامعه آمریکا این برداشت را از ساختار سیاسی کشورشان دارند که احزاب کلاسیک سیاسی، مطالبات و خواستههای آنها را نمایندگی نمیکنند. برای اولین مرتبه در شصت سال اخیر بود که هیچیک از کاندیداهای اصلی احزاب عمده سیاسی، ازجمله حزب جمهوری و حزب سوسیالیست نتوانست در جریان انتخابات ریاستجمهوری به کاخ الیزه راه پیدا کند. امانوئل مکرون نیز با حزبی دیگر پای به رقابت گذاشت و پیروز شد اما او نیز نتوانسته است حس همدلی را میان ساکنان شهرهای کوچک و روستاییان برانگیزد و به سخنگوی آنها تبدیل شود.
در جستوجوی کرامت سیاسی
امروز «فرانسه کمربندی» ساختار سیاسی را مدافع منافع و مطالبات خود نمیبیند و برای جبران سالهایی که تصور میکرد در سیاست فرانسه بهحساب نمیآید به میدان آمده است. شاید مطالبات اقتصادی را بتوان صرفاً شتابدهنده اعتراضی دانست که سالها در بطن این بخش از جامعه فرانسه وجود داشت. بهدنبال جنبش جلیقهزردها زمینه برای پوپولیسم راست فراهم شده است و حزب جبهه ملی در ماههای گذشته تلاش کرد از جلیقهزردها یارگیری کند. اما امانوئل مکرون در نطقی تلویزیونی که بیش از فینال جام جهانی ۲۰۱۸ که فرانسه یک سوی آن بود بیننده داشت، سعی کرد آبی بر آتش اعتراضها بریزد. مکرون در ساختار سیاسی تنها است و نتوانسته حزب خود را به یکی از احزاب اصلی فرانسه تبدیل کند.
مکرون نیز همچون رؤسای جمهور گذشته به هسته سخت سنت سیاسی فرانسه که اعتراض است برخورد کرده است. مکرون اکنون در موقعیتی دشوار قرار گرفته است؛ از یکسو مشکلات جامعه فرانسه انجام اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را ضروری ساخته و از سوی دیگر آتش خشم سراسری جلیقهزردها که بهدنبال این هستند که در محاسبات سیاستمداران فرانسوی بهحساب بیایند کار او را سخت کرده است. اگرچه مکرون در جریان نطق تلویزیونی نشان داد میتواند افکار عمومی را تا حدودی قانع کند. همراهی مردم فرانسه با جنبش جلیقهزردها از حدود ۶۴ درصد به ۵۴ درصد کاهش یافته است. جنبش جلیقهزردها اندکی از نفس افتاده است اما فرانسه کمربندی نشان داده است در هر موقعیتی میتواند دولتمردان و آن بخش از جامعه را که به «فرانسه بالا» شهرت یافته است به دردسر بیندازد. آنها در جستوجوی کرامت و حضور در محاسبات سیاسی دولتمردان فرانسوی هستند تا منافعشان در تدوین و اجرای سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در نظر گرفته شود.
منبع: عصر اندیشه